نمیدانم معنی دلتنگی را که میداند که از او ملتمسانه جویا شوم!!!
دلتنگی، همان حس غریبی که باغربتش دل آشنا را میتکاند و میسوزاند و ذوب میکند!!!
دلتنگی، همان قطرهای شوری که از قلب جاری میشود و مردم اورا درچشم میبینند!!!
دلتنگی، همان حس که درکنارش بودن هم آرامت نمیکند!!!
راستی چیست این دلتنگی؟
چرا اینقد فشار می آورد با اینکه دست دردستش داری؟؟
چرا میسوزاند حتی درآغوشش؟؟!!!
چرا میکُشد با داشتن نفس؟؟؟